نويسنده: آية الله حسن ممدوحي کرمانشاهي




 
در ابتدا آياتي را که به پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) دستور مشاوره داده و مؤمنين را به مشورت توصيه فرموده است، مورد بحث قرار خواهيم داد. در قرآن کريم به پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) خطاب گرديده است که:
( وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ )؛ (1)
در کار با آنها مشورت نما و هنگامي که تصميم گرفتي بر خدا توکّل نموده و اجرا نما.
آن چه به طور قطع مي توان گفت آن است که غرض از امر به مشاوره ي پيامبر در واقع همان مصلحتي است که در تسلّک به آن موجود است؛ زيرا پيامبري که علم او به علم ازلي مبدأ عالم مرتبط و متصل است و مشکل ترين مسائل هستي، که عبارت از علم به ماوراي مخلوقات است، براي او ثابت است، چگونه در امور جزئي اين نظام ماده، محتاج مشاور با کساني است که هيچ گونه امتيازي ندارند و از آيه ي شريفه - با قرائن همراه آن - هرگز استفاده نمي شود که پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به مشاوره آنان محتاج بود که تا مبادا اشتباهي صورت گيرد. اگر به آيات قبل آن مراجعه کنيم مسئله واضح تر خواهد شد. در اين آيه دقت کنيد:
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ )؛ (2)
اي مؤمنين شما مانند کفّار نباشيد که گفتند: اگر برادران و خويشان ما به سفر نرفته و يا در جنگ حاضر نمي شدند، به چنگ مرگ نمي افتادند، اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دل هاي آنان خواهد کرد... .
در آيه ي بعد فرمود:
( وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ )؛ (3)
اگر در راه خدا کشته شده يا بميريد، آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چيزي هست که ديگران براي خود جمع نموده اند.
علامه طباطبايي ( رحمة الله ) در الميزان فرموده است (4) که آين آيات در خصوص غزوه ي احد نازل شد و در اين آيه به سوء ظن آنان به رسول خدا اشاره شده است، آنان بر کشته شدن ياران خود تأسف خوردند و اين مسئله از دست دادن ياران خود را از ناحيه پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مي دانستند و گفتند که آن سران و ياران آنها اگر به دنبال پيامبر نمي رفتند، کشته نمي شدند ( اگر نزد ما بودند نمي مردند و کشته نمي شدند ) و اين همان است که قرآن کريم از منافقين نقل مي کند که مي گفتند: « اگر از ما اطاعت مي کردند کشته نمي شدند، يعني از ما اطاعت مي کردند و از رسول خدا اطاعت نمي کردند »، و همين معنا موجب هلاکت آنان مي شد؛ زيرا پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) داراي خلق عظيم و بري از توهّم هاي آنان بود، ولي توهّم هاي نابجاي آنان موجب نشد که رسول الله ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از نرمش اخلاق و عفو درباره ي آنان خودداري کند، بلکه مأمور شد که با آنان مشورت کند و با خلق آرام و با لطافت بيان با آنان برخورد کند.
قرآن مي فرمايد:
( فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ )؛ (5)
اي رسول، رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوي گردانيد، و اگر تندخو و سخت دل بودي، مردم از گرد تو متفرق مي شدند. پس چون امت به ناداني درباره ي تو بد کنند، از آنان درگذر و از خدا براي آنها طلب آمرزش کن و براي دل جويي آنان در کار جنگ مشورت نما، ليکن آن چه خود تصميم گرفتي با توکل به خدا انجام بده.
از صدر و ذيل اين آيه به خوبي پيداست که مقصود از مشاوره همان نرم خويي و آرامش بخشيدن به آنان است، که آنان با عفو به راه راست هدايت شده و از ضلالت به طرف هدايت رهنمون مي شوند.
از تعليل به خوبي استفاده مي شود که امر ارشادي است و مولوي و الزام آور نيست، بلکه ارشاد به همان حکم عقل است که خود او سنجيده است. پس آيه شريفه که امر به مشاوره دارد، هيچ گونه دليلي بر الزام مردم به مشاوره نيست و به ويژه از آيه ي شريفه مذکوره نمي توان استفاده کرد که مردم در امور مهم خود، مانند زعامت و رهبري از مسئله مشاوره استفاده کنند.

بحث مشاوره

آيه ي شريفه ( وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ )؛ (6) به يک مسئله ي اخلاقي اشاره دارد و به قول سيدنا الاستاد علامه در الميزان (7) اين آيه شريفه را در سر حد آيه ي:
( الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ )؛ (8)
کساني که سخن را شنيده و سپس بهترين آن را انتخاب و پيروي مي کنند.
قرار داده اند؛ بدان معنا که مي خواهد يکي از صفات خوب مؤمنان را بيان کند که به آن چه ابتدا در امور به ذهنشان مي رسد، عمل نمي کنند، بلکه به دنبال روشي هستند که خطاي آنان کمتر باشد و با دور انديشي بيشتري اقدام کنند. چنان که با مراجعه به روايات اين مسئله به خوبي روشن مي شود که آيه ي شريفه همين شيوه ي اخلاقي را در امور شخصي آنان دستور داده است، مانند روايات ذيل:
لامظاهرة أوثق من المشاورة. ولا عقل کالتدبير؛ (9)
هيچ پشتيباني محکم تر و مطمئن تر از مشورت نمي باشد و هيچ عقلي هم چون تدبير نيست.
و پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
استَرشِدوا العاقلَ، و لا تَعصوه فتندموا؛ (10)
با عاقل مشورت کنيد و از نظر او سرپيچي نکنيد؛ زيرا پشيمان خواهيد شد.
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود:
لن يهلک امريء عن مشورة؛ (11)
هيچ کس به خاطر مشورت هلاک نخواهد شد.
پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نيز فرمود:
إذا کانت أمراؤُکم خيارکم، و اغنياؤُئکم سمحاءکم و أمرکم شوري بينکم، فظهر الأرض خير من بطنها؛ (12)
هر گاه خوبان شما اميرتان باشند و اهل بخشش و کرم ثروتمند باشند و کارهايتان به شورا انجام شود، روي زمين بهتر از درون زمين است ( يعني زندگي ارزشمند خواهد بود ).
از جملگي اين روايات استحسان مشورت در امور زندگي به صورت امري که از نظر اخلاق به آن سفارش شده، استفاده مي شود. به طوري که استعداد خام انساني با مشورت پخته تر شده و البته عاقبت تدبير هم به دست خود شخص است، نه انتخاب شورا و حال آن که در مسئله ي مورد بحث که عبارت از مديريت شورايي است، انتخاب، مربوط به شورا خواهد بود که کاملاً از مصبّ روايات و آيات به دور است، به ويژه که به دنبال آيه ي ( وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ ) آمده است ( فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ) که انتخاب را به دست خود پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) داده است و انتخاب مربوط به شورا نيست.
پس بر همه ي ادلّه متوهّمه دال بر شورا، اين اشکال وارد است که انتخاب اخير را به شورا نداده است، در حالي که در مديريت شورايي انتخاب از آن شورا است، چنان که مؤلف کتاب الدراسات في ولاية الفقيه مي گويد من معتقد به رهبري شورايي بودم، ولي پس از مدتي به اين مسئله واقف شدم که انتخاب اخير در نظام شورايي احتياج به زمان بسيار دارد، در صورتي که بسياري از امور نيازمند تصميم گيري سريع است تا زمينه ي مساعد فوت نشود.

نکته:

شايد بتوان گفت نيت کساني که اساس نظام رهبري را بر مشاوره گذارده اند، تصحيح حکومت هايي است که پس از پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) بر پا شد تا بگويند که در واقع کار مشورت بدان جا کشيد که خلفا بر علي ( عليه السلام ) تقدم يافتند.
قاضي عضد گويد:
احد طرق اثبات خلافت، بيعت با اهل حلّ و عقد است. (13)
و مسئله اي را در کلام مورد بحث و گفتگو قرار داده اند که نصوص صريحه، دال بر انتصاب نظام رهبر و صريح در حل هر گونه شک و ترديد در مسئله است.

پي نوشت ها :

1. آل عمران (3) آيه ي 159.
2. همان، آيه ي 156.
3. همان، آيه ي 157.
4. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 4، ص 54 و 55.
5. آل عمران (3) آيه ي 59.
6. شوري (42) آيه ي 38.
7. الميزان، ج (18)، ص 63.
8. زمر (39) آيه ي 18.
9. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 8، ص 424، ح 2.
10. همان، ج 12، ص 69، ح 9.
11. همان، ص 424، ح 4.
12. سنن ترمذي، کتاب الفتن، ص 78.
13. شرح مواقف، ج 2، ص 256.

منبع مقاله :
ممدوحي، حسن؛ (1391)، حکمت حکومت فقيه، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميّه ي قم )، چاپ هفتم